ارتش‌ و سياست‌ در اسراييل‌
ميلاد بهروز ميلاد بهروز


خودداري‌ ارتش‌ از دخالت‌ در مسائل‌ كشوري‌ و اجراي‌ اوامر بي‌ چون‌ و چرا از پيامدهاي‌ دموكراسي‌ در يك‌ نظام‌ است‌. چنانچه‌ ارتش‌ خود تصميم‌ گيرنده‌ باشد، دموكراسي‌ را دچار مشكل‌ خواهد كرد.
بر اساس‌ شواهد فراوان‌ ، ارتش‌ اسراييل‌ علاوه‌ بر تصميم‌ گيري‌ و اجراي‌ آن‌ در بسياري‌ از مواقع‌ بر خلاف‌ دستورات‌ دولت‌ عمل‌ كرده‌ و گاه‌ آشكارا در امور داخلي‌ احزاب‌ دخالت‌ مي‌كند.
خودداري‌ ارتش‌ از دخالت‌ در مسائل‌ كشوري‌ و اجراي‌ اوامربي‌ چون‌ و چرا از پيامدهاي‌ دموكراسي‌ در يك‌ نظام‌ است‌. چنانچه‌ ارتش‌ خود تصميم‌ گيرنده‌ باشد، دموكراسي‌ را دچار مشكل‌ خواهد كرد.
بر اساس‌ شواهد فراوان‌ ، ارتش‌ اسراييل‌ علاوه‌ بر تصميم‌ گيري‌ و اجراي‌ آن‌ در بسياري‌ از مواقع‌ بر خلاف‌ دستورات‌ دولت‌ عمل‌ كرده‌ و گاه‌ آشكارا در امور داخلي‌ احزاب‌ دخالت‌ مي‌كند.


تقابل‌ ارتش‌ و دولت

‌ در اواخر سال‌ 1998 و بعد از آنكه‌ نيروهاي‌ نظامي‌ اسراييلي‌ مستقر در جنوب‌ لبنان‌ با عملكرد خود خسارتهايي‌ به‌ سياست‌ خارجي‌ اسراييل‌ وارد آوردند فشار افكار عمومي‌ براي‌ خروج‌ ارتش‌ ازجنوب‌ لبنان‌ افزايش‌ يافت‌. در نتيجه‌ اين‌ فشارها بنيامين‌ نتانياهو، نخست‌ وزير اسراييل‌ از سران‌ ارتش‌ خواست‌ كه‌ واحدهاي‌ نظامي‌ مستقر در جنوب‌ لبنان‌ را عقب‌ بكشند اما ستاد مشترك‌ ارتش‌ اسراييل‌ خواسته‌ نتانياهو را بشدت‌ رد كرد.
بن‌ كاسبيت‌، نويسنده‌ اسراييلي‌ در يكي‌ از نوشته‌ هاي‌ خود مي‌ گويد شائول‌ موفاز، فرمانده‌ نيروهاي‌ نظامي‌ وقت‌ بشدت‌ از درخواست‌ نتانياهو انتقاد كرد.
او بر عدم‌ همكاري‌ با نتانياهو در اين‌ جهت‌ اصرار داشت‌.نتانياهو به‌ ايهود باراك‌، وزير دفاع‌ وقت‌ تذكر داد بايد خروج‌ ارتش‌ از جنوب‌ لبنان‌، همانگونه‌ كه‌ در شعارهاي‌ انتخاباتي‌ اوآمده‌ بود به‌ مرحله‌ اجرا درآيد.
باراك‌ بر خلاف‌ ميل‌ باطني‌ سران‌ ارتش‌ موفق‌ شد نيروهاي‌ مستقر در بخش‌ هايي‌ از جنوب‌ لبنان‌ را فراخواند اما سران‌ ارتش‌ اين‌ حركت‌ باراك‌ را تجاوز به‌ اختيارات‌ خود قلمداد كردند و پاسخ‌ باراك‌ را در مساله‌ سوريه‌ دادند.
ائتلافي‌ نهاني‌ بين‌ ليكود، به‌ عنوان‌ حزبي‌ جنگ‌ طلب‌ و نظامي‌ ها شكل‌ گرفت‌. به‌ اين‌ صورت‌ كه‌ فرماندهان‌ ارشد ارتش‌ با رهبران‌ حزب‌ اپوزيسيون‌ ليكود تباني‌ كرده‌ و اعلام‌ كردند باراك‌ درصدد لطمه‌ زدن‌ به‌ اعتبار اسراييل‌ است‌.
يوسي‌ بيلين‌، كه‌ در دولت‌ باراك‌ عهده‌ دارمسووليت‌ وزارت‌ دادگستري‌ بود آشكارا سران‌ ارتش‌ را به‌ تلاش‌ براي‌ در تنگنا قرار دادن‌ باراك‌ متهم‌ كرد اما انتقام‌ ارتش‌ از باراك‌ حد و مرزي‌ نمي‌ شناسد. در كنفرانس‌ كمپ‌ ديويد، ارتش‌ مخالفت‌ خود را با طرحهاي‌ باراك‌ اعلام‌ كرد و در نامه‌ يي‌ كه‌ معاون‌ وزير دفاع‌ اسراييل‌ به‌ باراك‌ نوشت‌، تصريح‌ شده‌ بود نظاميان‌ از فرماندهان‌ ارتش‌ تا پايين‌ ترين‌ سرباز، دستورات‌ تو را اطاعت‌ نمي‌ كنند و هر كدام‌ آنچه‌ را كه‌ خود صلاح‌ بدانند انجام‌ مي‌دهند. با شكل‌ گيري‌ نوعي‌ فضاي‌ نافرماني‌ در ارتش‌، باراك‌ از برخورد با سران‌ ارتش‌ و در نتيجه‌ آن‌ شكست‌ در انتخابات‌ ترسيد.
دردوران‌ زمامداري‌ شارون‌ نيز روند سرپيچي‌ فرماندهان‌ ارشد ارتش‌ از دستورات‌ دولت‌ ادامه‌ يافت‌ كه‌ نمونه‌ آن‌ ترور مروان‌ برغوثي‌ به‌ دستور موفاز بودأ كه‌ به‌ تصريح‌ روزنامه‌ معاريو، دولت‌ اسراييل‌ با اين‌ اقدام‌ مخالف‌ بود.
بر اساس‌ اظهارات‌ يوسي‌ پيريتسكي‌، وزير امور زير بنايي‌ اسراييل‌ ارتش‌ مسبب‌ اصلي‌ از بين‌ رفتن‌ آرامش‌ در اسراييل‌ است‌ اما اعضاي‌ كابينه‌ از اعتراض‌ به‌ عملكرد خودسرانه‌ نظاميان‌ هراس‌ دارند.معاريو در يكي‌ از گزارشات‌ سيزدهم‌ سپتامبر 2002 خود نوشت‌ سران‌ ارتش‌ خشمگين‌ هستند چراكه‌ متوجه‌ شده‌ اند كه‌ شاوول‌ ارئيلي‌، از افسران‌ ميان‌ پايه‌ با ديدگاه‌ هاي‌ باراك‌ موافق‌ است‌ و تلاش‌ مي‌ كند اين‌ رويكرد را اشاعه‌ دهد.
اين‌ روزنامه‌ تاكيد مي‌كند فرماندهان‌ ارتش‌ خواستار تغيير مواضع‌ ارئيلي‌ هستند و براي‌ تحقق‌ اين‌ هدف‌ شائول‌ موفاز، فرمانده‌ وقت‌ ارتش‌ سعي‌ در تطميع‌ وي‌ داشته‌ و حتي‌ وعده‌ داده‌ بود به‌ وي‌ ترفيع‌ داده‌ خواهد شد.
ارتش‌ و توافقات‌ سياسي‌ شاخه‌ امنيتي‌ ارتش‌ )امان‌( بيشترين‌ تاثير را بر توافقات‌ سياسي‌ دارد چرا كه‌ اين‌ تاثيرگذاري‌ را از حقوق‌ و اختيارات‌ طبيعي‌ خود مي‌داند. قانون‌ مشخصي‌ در اين‌ زمينه‌ وجود ندارد اما اين‌ به‌ رويه‌ يي‌ نانوشته‌ تبديل‌ شده‌ است‌.
تمامي‌ دولت‌ ها در همه‌ موارد و قبل‌ از انجام‌ هر كار يا اتخاذ هر تصميمي‌ با امان‌ مشورت‌ كرده‌ و در اكثر موارد تن‌ به‌ توصيه‌ هاي‌ آن‌ داده‌ اند. در اسراييل‌ به‌ اين‌ مساله‌ با ديد منفي‌ نگاه‌ مي‌ شود ، همانگونه‌ كه‌ اوزي‌ پتريمان‌، از نويسنده‌ هاي‌ روزنامه‌ هاآرتص‌ مي‌ گويد دستوراتي‌ كه‌ امان‌ صادر مي‌كند دراكثرموارد ايدئولوژيك‌ بوده‌ و از منافع‌ ملي‌ دور است‌. پتريمان‌ ادامه‌ مي‌دهد ايد ئولوژي‌ و نه‌ منافع‌ ملي‌ عامل‌ اصلي‌ در تصميم‌ گيري‌ ارتش‌ و سازمانهاي‌ امنيتي‌ است‌.
البته‌ نبايد از نظر دورداشت‌ كه‌ سران‌ سازمان‌ امنيتي‌ ارتش‌ اعتراف‌ دارند كه‌ در اكثر مواقع‌ توصيه‌ هاي‌ آنان‌، حدسها و تخمين‌ هايي‌ بيش‌ نبوده‌ است‌. اين‌ در زمره‌ مواردي‌ است‌ كه‌ ژنرال‌ شلومو گازيت‌، فرمانده‌ پيشين‌ شاخه‌ امنيتي‌ ارتش‌ به‌ آن‌ اذعان‌ كرده‌ است‌.
آبراهام‌ تيروش‌، از فرماندهان‌ ارتش‌ اسراييل‌ در گفت‌وگويي‌ با هاآرتص‌ پيرامون‌ پروسه‌ صلح‌ با فلسطينيان‌ تاكيد مي‌ كند اگر همراهي‌ سران‌ ارتش‌ نبود معاهده‌ «كمپ‌ ديويد» به‌ امضا نمي‌رسيد اما ژنرال‌ زئيف‌ شيف‌، سخنگوي‌ ارتش‌ علت‌ را ضعف‌ سياسي‌ ارتش‌ مي‌ داند.


ارتش‌ و احزاب‌

موقعيت‌ ژنرال‌ ها موجب‌ شده‌ كه‌ در اكثر مواقع‌ در مسائل‌ و درگيري‌هاي‌ سياسي‌ بين‌ حزبي‌ و درون‌ حزبي‌ دخالت‌ مستقيم‌ يا غيرمستقيم‌ داشته‌ باشند. به‌ عنوان‌ نمونه‌ پس‌ از آنكه‌ شارون‌ در پي‌ تاخيري‌ طولاني‌ فرماني‌ در زمينه‌ تداوم‌ شهرك‌ سازي‌ در سرزمين‌هاي‌ فلسطينيان‌ صادر كرد آحارون‌ زيفي‌، رييس‌ شاخه‌ امنيتي‌ ارتش‌ شروع‌ به‌ تحريك‌ نمايندگان‌ راستگراي‌ كنست‌ (پارلمان‌ اسراييل‌) بر ضد شارون‌ كرد. استدلال‌ او در مخالفت‌ با تصميم‌ شارون‌ اين‌ بود كه‌ اجراي‌ اين‌ برنامه‌ سبب‌ تقويت‌ تروريسم‌ مي‌ شود.
اظهارات‌ زيفي‌ سبب‌ شد نمايندگان‌ راستگرا از آنچه‌ او گفته‌ بود به‌ عنوان‌ دستاويزي‌ براي‌ اعمال‌ فشار به‌ شارون‌ استفاده‌ كنند. نمونه‌ ديگر، جاسوسي‌ ارتش‌ از رهبران‌ گروه‌ هاي‌ اپوزيسيون‌ داخلي‌ و ارايه‌ نتايج‌ مربوط‌ به‌ اين‌ قسم‌ اقدامات‌ به‌ شارون‌ است‌ تا وي‌ از آن‌ براي‌ سركوب‌ مخالفين‌ خود استفاده‌ كند.
اين‌ مساله‌ زماني‌ آشكار شد كه‌ سازمان‌ امنيتي‌ ارتش‌ ، شارون‌ را ازديدارهاي‌ محرمانه‌ شيمون‌ پرز، رهبر حزب‌ كارگر با احمد قريع‌، نخست‌ وزير فلسطين‌ آگاه‌ كرد و شارون‌ از اين‌ خبر براي‌ حمله‌ به‌ حزب‌ كارگر بهره‌ جست‌.ياعيل‌ باز، از كارشناسان‌ سياسي‌ اسراييل‌ در گفت‌ وگو با معاريو اين‌ عملكرد را اينگونه‌ تفسير مي‌كند كه‌ مقامات‌ ارشد ارتش‌ براي‌ جلب‌ رضايت‌ راستگراها اين‌ كارها را مي‌ كنند و بعد از آنكه‌ از ارتش‌ بيرون‌ آمدند ، اين‌ خوش‌ خدمتي‌ ها به‌ پيشرفت‌ سريع‌ شان‌ در حزب‌ كمك‌ مي‌ كند.

فرهنگ‌ ارتشي‌تاثير ارتش‌ بر سياست‌ و جامعه‌ با بيرون‌ آوردن‌ لباس‌ نظامي‌ پايان‌ نمي‌پذيرد. شواهد نشان‌ مي‌دهد از زمان‌ تاسيس‌ دولت‌ اسراييل‌ تا به‌ حال‌ 40 ژنرال‌ در پست‌ ها و مناصب‌ حكومتي‌ و پارلماني‌ قرار گرفته‌ اند و بيش‌ از 100 درجه‌ دار بلند مرتبه‌، سمت‌هاي‌ كليدي‌ را در دولت‌ و پارلمان‌ از آن‌ خود كرده‌اند.
اكثر شركتهاي‌ دولتي‌، موؤسسات‌ وابسته‌ به‌ آن‌ و خبرگزاري‌ كشور يهود را ژنرالهاي‌ بازنشسته‌ اداره‌ مي‌ كنند و اخيرا يكي‌ از نظاميان‌ برجسته‌ بازنشسته‌ به‌ وزارت‌ تعليم‌ و تربيت‌ رسيد و وزارت‌ معارف‌ هم‌ از درجه‌ داران‌ در مدارس‌ و براي‌ معلمي‌ بهره‌ مي‌ برد.

نجات‌ دولت‌

آنچه‌ امروزه‌ سياسيون‌، روزنامه‌ نگاران‌ و حتي‌ برخي‌ سران‌ بازنشسته‌ ارتش‌ و مديران‌ سازمان‌ امنيت‌ را در اسراييل‌ به‌ خود مشغول‌ كرده‌ تلاش‌هايي‌ است‌ كه‌ براي‌ خلاص‌ شدن‌ از تاثير ارتش‌ بر تصميمات‌ و سياستهاي‌ دولت‌ انجام‌ مي‌ شود.
بن‌ كاسبيت‌ مي‌ گويد اقتدار حقيقي‌ در اسراييل‌ به‌ دولت‌ منتخب‌ تعلق‌ ندارد بلكه‌ قدرت‌ واقعي‌ در اختيار نظاميان‌ است‌ و حتي‌ افرايم‌ حليفي‌، رييس‌ پيشين‌ موساد نيز ارتش‌ و سازمانهاي‌ امنيتي‌ را از دخالت‌ هاي‌ بيش‌ از اندازه‌ در مسائل‌ سياسي‌ برحذر داشته‌ است‌.

به‌ رغم‌ اين‌ تلاش‌ ها ژنرال‌ اسحاق‌ هارئيل‌، طراح‌ اصلي‌ جنگ‌ در ارتش‌ اسراييل‌ در مصاحبه‌ اول‌ فوريه‌ 2004 خود با روزنامه‌ اسراييلي‌ يوديعوت‌ آحارونوت‌ سخناني‌ را به‌ زبان‌ آورد كه‌ تاكنون‌ بي‌ سابقه‌ بوده‌ است‌. او در اظهاراتش‌ خواستار توقف‌ ورود ارتش‌ به‌ تصميمات‌ دولت‌ شد اما اوفر شيلح‌ از نويسندگان‌ يوديعوت‌ آحارونوت‌ در مورد تاثير ارتش‌ بر دولت‌ پا را از اين‌ نيز فراتر نهاده‌ و تصريح‌ مي‌ كند بدتر از اين‌ نيست‌ كه‌ ارتش‌ كنترل‌ كننده‌ عمليات‌هاي‌ خرابكارانه‌ باشد. او مي‌افزايد اين‌ مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ براي‌ يك‌ شركت‌ تجاري‌، دزد يا براي‌ اداره‌ يك‌ صندوق‌ مالي‌ تعيين‌ مختاس است‌. عمليات‌هاي‌ خرابكارانه‌ بزرگ‌ در حقيقت‌ جوهره‌ اصلي‌ نيروي‌ ارتش‌ است‌ و ارتش‌ همانند ديگر موؤسسات‌ قوي‌ در صدد بالا بردن‌ نيرو و توان‌ خويش‌ تا بيشترين‌ حد ممكن‌ است‌.
October 5th, 2004


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی